هم‌اندیشان ۱۳۴۸

هم‌اندیشان راهی به سوی کتاب، فرهنگ، اندیشه

هم‌اندیشان ۱۳۴۸

هم‌اندیشان راهی به سوی کتاب، فرهنگ، اندیشه

هم‌اندیشان ۱۳۴۸

کارگروه دانشجویی کتاب و کتابخوانی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی(ره)

هر کس که با کتاب‌ها 🌺🍃
آرامش یابد، 🌺🍃
راحتی و آسایش از او سلب نمی‌گردد. 🌺🍃

🍃 "امام علی(ع)"🍃

این صفحه توسط یکی از اعضای گروه هم‌اندیشان مدیریت می‌شود.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴۳ مطلب با موضوع «معرفی کتاب :: زندگینامه» ثبت شده است

۰۱
مرداد

۷۰۰ تا شنا😳‼️

پیرمردی در بالای سکو نشسته بود و به ورزش بچه ها نگاه میکرد. پیش من آمد. ابراهیم را نشان داد و با ناراحتی گفت: آقا، این جوان کیه؟! با تعجب گفتم: چطور مگه؟! گفت: "من که وارد شدم، ایشان داشت شنا میرفت. من با تسبیح شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور تسبیح رفته یعنی هفتصد تا شنا!! تو رو خدا بیارش بالا الان حالش بهم میخوره."

وقتی ورزش تمام شد ابراهیم اصلا احساس خستگی نمیکرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته!! البته ابراهیم این کارها را برای قوی شدن انجام میداد. همیشه میگفت: برای خدمت به خدا و بندگانش باید بدن قوی داشته باشیم. مرتب دعا میکرد که: خدایا بدنم را برای خدمت به خودت قوی کن. ابراهیم در همان ایام یک جفت میل و سنگ بسیار سنگین برای خودش تهیه کرد. حسابی سر زبان ها افتاد و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتی... دیگر جلوی بچه ها چنین کار هایی انجام نداد! 🌟میگفت: این کار ها عامل غرور انسان میشه‌ میگفت:مردم به دنبال این هستند که چه کسی قوی‌تر از بقیه است. من اگر جلوی دیگران ورزش های سنگین انجام دهم باعث ضایع شدن رفقایم می شوم. در واقع خودم را مطرح کرده ام و این کار اشتباه است.💫

🔸برگرفته از کتاب "سلام بر ابراهیم ۱"

@hamandishan1348

۲۳
اسفند

‍ ‍ #برشی_از_یک_کتاب 

📖 زهرای من! این تازه ابتدای مصیبت ماست. این من که سر تو را بر دامن گرفته‌ام، پس از تو جز بر بالش غم سر نخواهم گذاشت و جز نخل‌های کوفه همراز نخواهم یافت. این حسن که سر بر سینه‌ی تو نهاده است و گریه جگر سوزش امان مرا بریده است روزی خون دل عمر خویش را بواسطه‌ی زهر خیانت بر طشت غربت خواهد ریخت. این حسین که ضجه‌هایش دل ملائکۀ الله را می‌لرزاند و بعید نیست که هم الان قالب تهی کند و جان نازک خویش را به جان تو پیوند زند روزی بجای لبیک، چکاچک شمشیر خواهد شنید و بجای متابعت، خنجر و نیزه و تیر خواهد دید. این زینب که هم اکنون بر پای تو افتاده است و هر لحظه چون شمع، کوچک و کوچکتر می‌شود، مگر نمی‌داند که باید پروانه‌وش به پای چند شمع بسوزد و دم برنیاورد؟  و نمیدانم دخترکی که در یک مصیبت فاطمی اینچنین بی‌تاب است با آن مصیبت‌های عاشورایی چه می‌کند؟ این نو گُلان که اکنون اینچنین جامه می‌درند جز چند روز از فصل خزان عمر تو را درنیافته‌اند. 

📕 کشتی پهلو گرفته ✍سید مهدی شجاعی 

@HAMANDISHAN1348

۲۲
اسفند

فواره گنجشک‌ها


برشی از کتاب #فواره_گنجشک_ها 💖 زندگی داستانی امام جعفر صادق علیه السلام💚 

منبع: صفحه کتاب خوب در اینستاگرام

@HAMANDISHAN1348


۱۴
بهمن

نخل و نارنج


استوری‌های پیج هم‌اندیشان پیرامون پیش فروش کتاب نخل و نارنج روایت داستانی زندگی و زمانه شیخ مرتضی انصاری(ره) به نویسندگی: وحید یامین پور #نخل_و_نارنج 

@HAMANDISHAN1348

۲۷
آذر

به سپیدی یک رویا


امروز #۲۷‌ام_آذر_ماه، بمناسبت #وفات_حضرت_فاطمه_معصومه(س)،در کتاویم پائیز ، کتاب #به_سپیدی_یک_رویا اثر فاطمه سلیمانی ازندریانی پیشنهاد شده است.

۱۰
آذر

بهشت و دوزخ

بسم الله الرحمن الرحیم


#معرفی_کتاب📕

#بهشت_و_دوزخ  

#جعفر_مدرس_صادقی   


🔹این کتاب در قالب #رمان ، بر اساس چند ماه از زندگی دکتر #مصدق در سال ۱۳۱۹ نگاشته شده است که به شرح بازداشت شدن چند ماهه‌ی وی، تا آزاد شدن و بهبود یافتنش می‌پردازد.(ولی نویسنده هیچ اشاره‌ی مستقیمی مبنی بر این‌که این فرد دکتر مصدق است نکرده و تنها با داشتن اطلاعات جانبی می‌توان فهمید منظور نویسنده همان دکتر مصدق است.)

۰۷
آذر

شاهرگی برای حریم


#برشی_از_کتاب 

#شاهرگی_برای_حریم

.

.

اربعین زنگ زد و گفت: حاج آقا دعا کن شهید نشم!!!

از همان جلسه ی اول فهمیده بودم منطق حمید سربازی کردن برای امام زمان است و دوست دارد تا جایی ک میتواند و از دستش بر می آید برای امامش کار انجام دهدو

نمیخواهد با زود رفتن همه چیزی را تمام کند 

اما به شوخی گفتم:همه میخوان شهیدشن تو نمیخوای؟!

گفت:این جا (سوریه)خیلی کار میشه انجام داد دعا کن شهید نشم


پ.ن:این شهید بزرگوار آنقدر به کارهای فرهنگی اهمیت میداد که حتی در منطقه ی جنگی در سوریه درفکر بود با پول خودش کامپیوتر و پرینتر جور کند تا پوستر و نشریه به زبان عربی بزند و منتشر کند ...

#شهید_مدافع_حرم

#سوریه

#کار_فرهنگی

#شهید_حمید_رضا_اسداللهی

۰۷
آذر

#معرفی_کتاب📕 

#حقیقت_سمیر 


🔹️《حقیقت سمیر》نوشته‌ی #یعقوب_توکلی درباره‌ی سمیر قنطار ،مبارز لبنانی، می‌باشد.


او یکی از مبارزان لبنانی است که به خاطر حضور طولانی مدتش در زندان‌های رژیم صهیونیستی به «سردار اسرا» شهرت یافت و یکی از افرادی بوده که به واسطه حضور طولانی مدتش در زندان، با بسیاری از چهره‌های شاخص مبارز فلسطینی ارتباط داشته است و خاطرات ناگفته بسیاری از آن‌ها در سینه داشته است.  

  

🔸️نویسنده برای نوشتن این کتاب سختی‌های زیادی را تحمل کرده‌است و به گفته‌ی خودش برای اینکه بتواند جزء به جزء زندگی سمیر را برای مخاطبان بازگو کند بیش از ۵۰ جلسه با او داشته است.


نویسنده با استفاده از خاطرات قنطار ، مخاطب را با بخش زیادی از تاریخ فلسطین آشنا میکند و مروری بر جنایات رژیم صهیونیستی بر مردم فلسطین دارد.

#برشی_از_کتاب📖

۰۶
آذر

#معرفی_کتاب📕

#بال_آتش_بال_خون

#مصطفی_جمشیدی 

کتاب «بال آتش، بال خون» از سری داستان‌های‌ دفاع مقدس است که در دو فصل گردآوری شده است که روایت‌های فصل اول، عموما درباره شخصیت #شهید_دوران و خلبانی وی نگاشته شده و شامل خاطره‌هایی از هم‌رزمان اوست. در فصل دوم که کوتاه‌تر است بیشتر شخصیت درونی ایشان مد نظر است و یک بعد ناشناخته از این شهید را نشان می‌دهد که در این فصل، همسر او هم نقش پررنگی دارد. 


#بخشی_از_کتاب📖

«اگر در جیبش حین رفتن به سمت جیپ برای پرواز، بیسکویت یا تخم آفتابگردان داشت، یواشکی آنها را در طول حاشیه باغچه کوچک می‌ریخت تا پرنده‌ها ناهار و شامشان مهیا باشد. برای خلبان، آنها فقط روی زمین زیبا بودند و دیدنشان در آسمان -اگر مقدور بود- دلهره‌ای فقط ویا هراسی مسلط و منحوس بود. در امریکا -بخصوص تگزاس- در اولین پرواز بدون استاد  در آخرین لحظه بلند شدن از زمین، دسته‌های مرغابی مهاجر، هم‌ردیف خط کناری باند در حال پرواز بودند.


نگهبان‌ها با تفنگ‌های مخصوص و با کلاه‌هایی که رویشان حروف گرینگو منقوش بود، مداوم در محوطه‌ها در حال گشت به سوی این‌جور پرنده‌ها شلیک می‌کردند و از قضا حقوق خوبی هم می‌گرفتند؛ اما فوج فوج  از این پرنده‌ها -دور مانده از قشون در حال مهاجرت- به محوطه‌های فرودگاه می‌رسیدند و هر روز کار تفنگ‌چی‌ها شکار آنها بود. اما اینجا این‌قدر نبودند که کارکنان پرواز محتاج این تدابیر باشند.»


۰۲
آذر

#برشی_از_کتاب 📕

#فرنگیس 


شب آرام آرام از راه می‌رسید. همه کنار هم، پشت صخره‌ها کز کرده بودیم. کسی نای حرف زدن نداشت. نمی‌دانستیم قرار است چه بلایی سرمان بیاید. علیمردان، دایی‌ام، پدرم و تعدادی از مرد‌ها هنوز با ما بودند. آن‌ها هم آرام و قرار نداشتند. می‌خواستند برگردند ده. عده‌ای از زن‌ها نگذاشتند. با یک دنیا ترس می‌گفتند: «اقل کم شما بمانید. ما اینجا تنها هستیم. اگر یکهو عراقی‌ها تا اینجا جلو بیایند، دست تنها چه کنیم؟


در دل شب، صدای زنجیر تانک‌ها و انفجار توپ و خمپاره لحظه‌ای قطع نمی‌شد. از سمت گیلانغرب هم نیرو‌های خودمان به طرف گورسفید توپ و بمب پرتاب می‌کردند. آوه زین و گورسفید، شده بود خط مقدم جبهه!...»


🔺️کتاب 《فرنگیس》 شامل خاطرات فرنگیس حیدرپور،بانوی شجاع و غیور خطه‌ی گیلانغرب است که پس از حمله‌ی عراقی‌ها به روستای محل تولدش، در حالیکه ۱۸ سال داشت، در برخورد با دو سرباز عراقی ، یکی را کشته و دیگری را اسیر می‌نماید. 

این کتاب در ۱۲ فصل تنظیم شده است و از دوران کودکی، ازدواج،آغاز زندگی مشترک و نسبتا خوش این زوج، آغاز جنگ تحمیلی و بمباران‌‌ها، دوران آوارگی فرنگیس و خانواده‌اش و دیگر ساکنان روستا و...را روایت می‌کند.