۱۷
دی
#برشی_از_کتاب 📖 #تب_مژگان
#محمدرضا_حدادپورجهرمی
سرم سوت کشید، دوست داشتم برگردم به فلّوجه، برگردم به الرّمادی، برگردم به بیروت و دمشق؛ اما اینجا نباشم که ببینم برای شکار کردن بچه های بدبخت و طفل بی مادر مردم دارند چه جوری برنامه ریزی می کنند؛ اما خب این حس هم اشتباه بود و باید جلوی آن را می گرفتم؛ چون اگر قرار باشد همینطور میدان را خالی کنیم، اوضاع بدتر می شد، ضمن اینکه بچه های عراق و سوریه و لبنان و... فقط جانشان در خطر است؛ اما بچه های ما دارند تبدیل به آدم های دیگری می شوند که بارها خطرناکتر و مظلوم تر از جنازه بچه های طفل معصوم عراقی و سوری هستند.
ارسالی از خانم پورمحمد _دانشکده پرستاری