معرفی و برش کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب
#معرفی_کتاب📓
#توسعه_و_مبانی_تمدن_غرب
کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب ۱۹ فصل دارد و موضوع اصلی آن بررسی مفهوم توسعهی مبتنی بر مبانی معرفتی و تاریخی تمدن غرب است.
فصل های گوناگون این کتاب طی سال ها 1364 تا 1366 به صورت سلسله مقالاتی با عنوان «تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب» و به قلم آوینی در ماهنامهی جهاد چاپ می شد.این کتاب را انتشارات نشر ساقی که انتشار مجموعه آثار شهید آوینی را برعهده دارد،منتشر کرده است.
موضوع اصلی این کتاب همان طور که از عنوان آن بر می آید تحقیق در #معنای_حقیقی_توسعه است که این امر مبتنی بر مبانی معرفتی و تاریخی تمدن غرب مورد توجه قرار گرفته است. دغدغه مکتبی و اسلامی شهید آوینی و همچنین توجه جدی و فهم متعالی ایشان از آرمان های انقلاب اسلامی در کنار درک عمیق و همه جانبه ایشان از تمدن غربی و اهداف و مقاصد و تاریخ معرفتی آن باعث شده است که این کتاب مجموعه ای #کمنظیر از نظریات بدیع و جالب توجه ایشان و همفکرانشان را در بر داشته باشد. مهمترین ویژگی محتوایی مطالب این کتاب آن است که خواننده با دقت در تعابیر و همراهی با سیر کلی مباحث ارائه شده به نگاهی نو و دیدگاهی جدید نسبت به مسائل پیرامون خود از جمله توسعه و مباحث مختلف غرب شناسی رهنمون می گردد که در کمتر آثاری این چنین جامع و همراه با نگاه مکتبی و اسلامی می توان چنین مطالبی را یافت.
........
بخشی از مقدمهی کتاب📖
چرا ما باید «توسعه» پیدا کنیم؟ به این پرسش از سر تسامح پاسخ های بسیاری گفته شده است، از جمله:
_برای زدودن فقر و رفع محرومیت؛
_برای رفاه بیشتر و استفاده از نعمتهای خدایی؛
_برای آنکه اصلاً خداوند بشر را به همین دلیل خلق کرده است: «آباد کردن کرة زمین»؛
_برای پیشرفت تکنیکی در جهت مقابله با تمدن غرب؛
_برای همپایی با قافلة تمدن پیشرفته مغرب زمین؛
_ برای دستیابی به خودکفایی در مقابله با امپریالیسم و دشمنان دیگر انقلاب اسلامی؛
_ برای تکامل علمی و صنعتی در جهت تولید سلاحهای پیشرفتة نظامی و دستیابی به استقلال سیاسی
و جواب های دیگر.
اما به راستی این جوابها - و پاسخهای دیگری که ممکن است داده شوند- چه نسبتی با اسلام دارند؟ آیا ما این جواب ها را مستقیماً از مبانی اسلامی در قرآن و روایات و … استخراج کردهایم، یا به مجموعهای از تحلیلهای جمعآوری شده از مسموعات روزانه و تخیلات من درآوردی شبانه یا مقالات علمی و صنعتی ترجمه شده از «سایِنْتیفیک آَمِریکن» ، «نیوزویک»، «نَشْنال جِئوگْرافی» و غیره، یا به گزارش سمینارهای دانشگاهی و غیر دانشگاهی غربی و شرقی و … اکتفا کردهایم و اصلاً به سراغ معارف اسلامی نرفتهایم تا بدانیم که آیا قرآن و روایات این تخیلات و تصورات ما را تأیید میکنند یا خیر؟
و بعضیها هم اصلاً در «اصل ضرروت بازگشت ما به مبانی اسلام در همة زمینهها» شک میکنند و میگویند: «چه احتیاجی هست که نظر قرآن و روایات را بدانیم؟ اینها جزو مسلمات علمی در مراکز دانشگاهی دنیاست؛ چگونه میتوان در آن شک کرد؟ مگر نه این است که سراسر دنیا بر همین مبانی عمل میکنند؟» «این مسائل برای فقه اسلام بسیار تازه است. ما باید صبر کنیم ببینیم آقایانِ فقها در این موارد چه نظر میدهند؛ تا آن روز هم نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم.»
بعضیها هم که با یک پیشداوری قبلی در میدان آمدهاند،جواب میدهند:
«آقاجان!شما دارید به اسلام خیانت میکنید،مردم دنیا به ما میخندند.معلوم است که اسلام با پیشرفت و تمدن و علم مخالف نیست.اگر فرنگیها کافر هستند،چه ارتباطی با پیشرفتهای علمی آنها دارد؟اصلاََ این نقشهی آمریکاست؛آنها میخواهند ما را در این بحثها بیندازند تا ما از پیشرفت و تکامل غافل شویم و از قافلهی تمدن عقب بمانیم و...»
و جوابهای دیگر.
اما از همهی این حرفها گذشته، آیا ما نباید بر مبنای نظریات اسلام و احکام آن در همه زمینهها عمل کنیم؟ اگر نه، پس آن وجه تمایز ذاتی که انقلاب اسلامی را از سایر انقلابهای غیر الهی جدا میکند در کجاست؟ آیا همین که مسئولین سطوح بالا مسلمان و بعضاً از علمای روحانی هستند کفایت میکند و دیگر مهم نیست که این مسئولین بر مبنای اسلام عمل کنند یا نه؟ مسلّماً اینچنین نیست. پس چیست؟ آیا مظاهر این تمدن کنونی بشر که به نام تمدن غربی معروف است کاملاً منطبق بر اسلام است؟ اگر اینچنین باشد البته دیگر جایی برای تردید نمیماند؛ اما شما را به خدا، برای رسیدن به همین نظریه هم نباید در متون و معارف اسلامی و مخصوصاً در قرآن تحقیق کرد؟
- ۹۷/۰۸/۰۴