یک قمقمه دریا
#برشی_از_کتاب
#یک_قمقمه_دریا
آینه ای جیبی در برابر خورشید گذاشته ام
قمقمه ای از آب دریا پر کرده ام
نقطه ای آبی از شرقی ترین کرانه ی آسمان ترسیم کرده ام یا برگ سبزی از باغ های بهشت...
ای آفتاب بلند مشرق!دست های خاکی من چگونه می تواند از شاخسار بلند خورشید تو نور بچیند؟!چگونه می تواند آبی بی کرانه ی آسمانت را در دفترچه ی خط کشیده ی زمین نقاشی کند؟!
تو؛ای شرقی ترین نقطه ی طلوع!در آیینه ی مکدّر خاک نمی گنجی؛حتی پرنده ی خیال رانیز در عینیّت بلند آفتاب تو راهی نیست!
ای خودِخورشید!چشمان شب زده ام را با رشته ای از اشک به پنجره ی فولادت دوخته ام تا از مشبک های آن،قطعه ای از بهشت را در این قالب مه آلود مهمان کنی و دل لبریز از امید و شوقم رابه حلقه ی در دخیل بسته ام تا هیچ گره اش ناگشوده نماند.
ای خود مهربانی!بال زدن دست ها به سمت ضریحت استعاره نه؛خودِ پرواز است و...
🌸السلام علیک یا علی بن موسی الرضا🌸
ارسالی از خانم زمان _دانشکده سلامت
- ۹۷/۰۸/۰۴