مرد رویاها💭🤵
#برشی_از_کتاب
#مرد_رویاها
#سید_مهدی_شجاعی
چمران:
ببین عزیز! من نمی خوام خلاف قولم عمل کنم، ولی یک واقعیتی رو بهت میگم، اگر بعد از دونستن و فهمیدن اون، همچنان سر پیشنهادت بودی، من موافقم.
پروانه: (ذوق زده)
ممنونم که موافقی! اون واقعیت هرچی باشه تاثیری تو درخواست من نداره.
چمران:
اون واقعیت ممکنه یک کمی تلخ باشه، ولی به هر حال واقعیته و برای تو که می خوای به یکی از انتخاب های بزرگ زندگیت دست بزنی، دونستنش لازمه.
پروانه:
تو که کشتی منو! بگو!
چمران:
و اون اینه که «من مرد زندگی نیستم.»
پروانه: (جا می خورد)
یعنی چه؟
چمران:
من یک تکلیفی تو این عالم دارم که فکر می کنم برای انجام اون به دنیا آمدم. نگاه نکن به دکترای فیزیک پلاسما، نگاه نکن به پیشنهادهای وسوسه انگیز شرکت های بزرگ آمریکایی... من به زودی همه اینها رو باید بگذارم و برم.
پروانه:
کجا بری؟
چمران:
به دنبال انجام اون تکلیف.