هم‌اندیشان ۱۳۴۸

هم‌اندیشان راهی به سوی کتاب، فرهنگ، اندیشه

هم‌اندیشان ۱۳۴۸

هم‌اندیشان راهی به سوی کتاب، فرهنگ، اندیشه

هم‌اندیشان ۱۳۴۸

کارگروه دانشجویی کتاب و کتابخوانی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی(ره)

هر کس که با کتاب‌ها 🌺🍃
آرامش یابد، 🌺🍃
راحتی و آسایش از او سلب نمی‌گردد. 🌺🍃

🍃 "امام علی(ع)"🍃

این صفحه توسط یکی از اعضای گروه هم‌اندیشان مدیریت می‌شود.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴۶ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۱۰
آذر

بهشت و دوزخ

بسم الله الرحمن الرحیم


#معرفی_کتاب📕

#بهشت_و_دوزخ  

#جعفر_مدرس_صادقی   


🔹این کتاب در قالب #رمان ، بر اساس چند ماه از زندگی دکتر #مصدق در سال ۱۳۱۹ نگاشته شده است که به شرح بازداشت شدن چند ماهه‌ی وی، تا آزاد شدن و بهبود یافتنش می‌پردازد.(ولی نویسنده هیچ اشاره‌ی مستقیمی مبنی بر این‌که این فرد دکتر مصدق است نکرده و تنها با داشتن اطلاعات جانبی می‌توان فهمید منظور نویسنده همان دکتر مصدق است.)

۱۰
آذر

غرفه فرهنگی خادمان بهشتی

《بسم الله تعالی》


🍁کتابهایی که در کتابخانه‌مان داریم،

برای زیبایی نیستند...

با نذر فرهنگی کتابهای خوبی که خوانده‌ایم،

آنها را با دیگران به اشتراک بگذاریم.🍁


🔺️در راستای گسترش فرهنگ #کتابخوانی ،قرار است در بخش فرهنگی طرح #خادمان_بهشتی ، غرفه‌ی #توزیع_کتاب ایجاد گردد.


🔺️شما می‌توانید کتابهایی را که مطالعه کرده‌اید و دوست‌ دارید دیگران هم آن را مطالعه کنند، به دفاتر انجمن اسلامی ۱۳۴۸دانشکده تحویل دهید و در این کار خیر شریک شوید.

۰۷
آذر

تاب طناب دار

بسم الله الرحمن الرحیم


#معرفی_کتاب📕

#تاب_طناب_دار  

#مهدی_پناهیان   


🔫 یک #رمان هیجان‌انگیز از ماجرای فتنه‌ی۸۸ ...💣


🇮🇷 کتاب، از یک حادثه‌ی آتش‌سوزی در نمایشگاهِ دانشجویی، واقع در قلب #تهران شروع می‌شود و تمام وقایع، از دید سه شخصیت اصلی داستان (یعنی: مجتبی، متین، آتوسا) تا کشف حقیقتِ داستان و تاریخ۹دی، روایت می‌شود.


🇮🇷 این سه شخصیت هر کدام، مسئولِ ایفای نقشِ یک قشر در سال۸۸ هستند؛

👨مجتبی؛ در نقش دانشجوی فعال جبهه‌ی اصلاحات و طرفدار جنبش سبز.

👨متین؛ در نقش دانشجوی بسیجی.

👩آتوسا؛ در نقش منافق و نفوذی از طرف سازمان مجاهدین خلق.


🖊 این نوع روایت‌گری داستان (که اعتراف می‌کنم این نوع روایتگری را تا به حال فقط در چند کتاب دیگر دیده بودم، اما هیچ‌کدام به قدرت این کتاب نبودند، و این نشان از قلم توانمند نویسنده است، و واقعاً جای احسنت گفتن دارد🙂👌)، رمان را به شدت جذاب‌تر کرده و شوق بیشتر خواندن را به مخاطب تزریق می‌کند. همچنین نویسنده با مهارت خاصی، گذشته و حال را هم‌زمان با هم پیش می‌برد بدون آن‌که در خواننده کمترین احساس گیجی ایجاد کند.


📜خلاصه‌ی داستان:

🚫(هشدار: خطر لو رفتن داستان وجود دارد.)🚫

۰۷
آذر

شاهرگی برای حریم


#برشی_از_کتاب 

#شاهرگی_برای_حریم

.

.

اربعین زنگ زد و گفت: حاج آقا دعا کن شهید نشم!!!

از همان جلسه ی اول فهمیده بودم منطق حمید سربازی کردن برای امام زمان است و دوست دارد تا جایی ک میتواند و از دستش بر می آید برای امامش کار انجام دهدو

نمیخواهد با زود رفتن همه چیزی را تمام کند 

اما به شوخی گفتم:همه میخوان شهیدشن تو نمیخوای؟!

گفت:این جا (سوریه)خیلی کار میشه انجام داد دعا کن شهید نشم


پ.ن:این شهید بزرگوار آنقدر به کارهای فرهنگی اهمیت میداد که حتی در منطقه ی جنگی در سوریه درفکر بود با پول خودش کامپیوتر و پرینتر جور کند تا پوستر و نشریه به زبان عربی بزند و منتشر کند ...

#شهید_مدافع_حرم

#سوریه

#کار_فرهنگی

#شهید_حمید_رضا_اسداللهی

۰۷
آذر

بیانات


#جهاد_همه_جانبه

۰۷
آذر

نقاب ها#معرفی_کتاب📕

#نقاب‌ها 

#محمدعلی_الفت‌پور

《نقاب‌ها》 نوشته‌ی محمدعلی الفت‌پور به جریان شناسی نفوذ در تاریخ انقلاب اسلامی و ۱۷۰۰ سند ارجاعی و روایی به تاریخ قبل و بعد از انقلاب اسلامی می‌پردازد.


الفت‌پور درباره‌ی جزئیات کتاب می‌گوید:

این کتاب درباره ۳۶ پرونده نفوذ و استحاله سیاسی فکری و فرهنگی است که از زمان پهلوی دوم شروع شده و تا حال حاضر ادامه می یابد. تهیه چنین کتابی با تاکیداتی که رهبر انقلاب در حوزه نفوذ و مفهوم استحاله دارند، معنی پیدا می‌کند. نمونه بارز نفوذ و استحاله تغییراتی است که در تصمیمات و محاسبات مسئولان ایجاد شده و در حال ایجاد شدن است. در این کتاب به شخصیت‌هایی در تاریخ معاصرمان پرداخته‌ام که یا نفوذی مستقیم بودند یا تحت تاثیر نفوذیهای دیگر قرار گرفتند و به این مساله پرداخته شده که اینها چه ضرباتی به ساختار کلان برخی سیاستها و تصمیمات کلان زده‌اند. نمونه‌اش سعادتی، افجه ای، کلاهی، کشمیری، عباس ظریباف، تفرشی، خانبازی و ... در دهه ۶۰ هستند. در دهه ۷۰ هم جریان‌های فکری بودند که یا خودشان استحاله شدند و یا دنبال استحاله آموزه‌های انقلاب بودند.



۰۷
آذر

🍁آن کس که چرایی زندگی خود را یافته،

با چگونه‌اش نیز 

خواهد ساخت. 🍁


📚از کتاب انسان در جستجوی معنا

۰۷
آذر

#معرفی_کتاب📕 

#حقیقت_سمیر 


🔹️《حقیقت سمیر》نوشته‌ی #یعقوب_توکلی درباره‌ی سمیر قنطار ،مبارز لبنانی، می‌باشد.


او یکی از مبارزان لبنانی است که به خاطر حضور طولانی مدتش در زندان‌های رژیم صهیونیستی به «سردار اسرا» شهرت یافت و یکی از افرادی بوده که به واسطه حضور طولانی مدتش در زندان، با بسیاری از چهره‌های شاخص مبارز فلسطینی ارتباط داشته است و خاطرات ناگفته بسیاری از آن‌ها در سینه داشته است.  

  

🔸️نویسنده برای نوشتن این کتاب سختی‌های زیادی را تحمل کرده‌است و به گفته‌ی خودش برای اینکه بتواند جزء به جزء زندگی سمیر را برای مخاطبان بازگو کند بیش از ۵۰ جلسه با او داشته است.


نویسنده با استفاده از خاطرات قنطار ، مخاطب را با بخش زیادی از تاریخ فلسطین آشنا میکند و مروری بر جنایات رژیم صهیونیستی بر مردم فلسطین دارد.

#برشی_از_کتاب📖

۰۷
آذر

کاریکاتور

چیزی که شاید بارها در شهر دیده باشیم😔


#کاریکاتور

۰۶
آذر

#معرفی_کتاب📕

#بال_آتش_بال_خون

#مصطفی_جمشیدی 

کتاب «بال آتش، بال خون» از سری داستان‌های‌ دفاع مقدس است که در دو فصل گردآوری شده است که روایت‌های فصل اول، عموما درباره شخصیت #شهید_دوران و خلبانی وی نگاشته شده و شامل خاطره‌هایی از هم‌رزمان اوست. در فصل دوم که کوتاه‌تر است بیشتر شخصیت درونی ایشان مد نظر است و یک بعد ناشناخته از این شهید را نشان می‌دهد که در این فصل، همسر او هم نقش پررنگی دارد. 


#بخشی_از_کتاب📖

«اگر در جیبش حین رفتن به سمت جیپ برای پرواز، بیسکویت یا تخم آفتابگردان داشت، یواشکی آنها را در طول حاشیه باغچه کوچک می‌ریخت تا پرنده‌ها ناهار و شامشان مهیا باشد. برای خلبان، آنها فقط روی زمین زیبا بودند و دیدنشان در آسمان -اگر مقدور بود- دلهره‌ای فقط ویا هراسی مسلط و منحوس بود. در امریکا -بخصوص تگزاس- در اولین پرواز بدون استاد  در آخرین لحظه بلند شدن از زمین، دسته‌های مرغابی مهاجر، هم‌ردیف خط کناری باند در حال پرواز بودند.


نگهبان‌ها با تفنگ‌های مخصوص و با کلاه‌هایی که رویشان حروف گرینگو منقوش بود، مداوم در محوطه‌ها در حال گشت به سوی این‌جور پرنده‌ها شلیک می‌کردند و از قضا حقوق خوبی هم می‌گرفتند؛ اما فوج فوج  از این پرنده‌ها -دور مانده از قشون در حال مهاجرت- به محوطه‌های فرودگاه می‌رسیدند و هر روز کار تفنگ‌چی‌ها شکار آنها بود. اما اینجا این‌قدر نبودند که کارکنان پرواز محتاج این تدابیر باشند.»