هم‌اندیشان ۱۳۴۸

هم‌اندیشان راهی به سوی کتاب، فرهنگ، اندیشه

هم‌اندیشان ۱۳۴۸

هم‌اندیشان راهی به سوی کتاب، فرهنگ، اندیشه

هم‌اندیشان ۱۳۴۸

کارگروه دانشجویی کتاب و کتابخوانی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی(ره)

هر کس که با کتاب‌ها 🌺🍃
آرامش یابد، 🌺🍃
راحتی و آسایش از او سلب نمی‌گردد. 🌺🍃

🍃 "امام علی(ع)"🍃

این صفحه توسط یکی از اعضای گروه هم‌اندیشان مدیریت می‌شود.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید و شهادت در کلام رهبر انقلاب» ثبت شده است

۱۴
دی

ادواردو

#معرفی_کتاب 📕 #ادواردو داستان این رمان برگرفته از زندگی پسر سناتور آنیلی , سرمایه دار بزرگ ایتالیایی و صاحب کارخانه های ماشین سازی متعددی از جمله فیات است. رمان از انتهای داستان یعنی مرگ ادواردو آغاز می شود. این رمان سه خط داستانی را دنبال می کند. داستان اول مربوط به خود ادواردو, چگونگی مسلمان شدن و سپس شیعه شدنش, دوستان و ظلم مافیای صهیونیستی بر او است. شاید کمتر کسی بداند که ادواردو که پس از شیعه شدن نام مهدی را برای خود برگزیده بود با خواندن ترجمه انگلیسی قرآن به اسلام روی آورد و همچنین در سفر به ایران با حضرت امام خمینی رحمة الله علیه دیدار داشته است. داستان دوم گروهی مستندساز ایرانی هستند که به ایتالیا می روند و حوادث برایشان رقم می خورد. داستان سوم حوادثی است که برای یک خبرنگار ایتالیایی است که در کشور خود به دنبال کشف حقیقت می گردد. این سه خط داستانی در انتهای کتاب به هم می رسند.


۲۹
آبان

اگر کسی بینگارد که جدایی دین از سیاست تفکری است خاص این عصر، در اشتباه است.

بیاید و ببیند که اینجا نیز، نیم قرنی پس از حجه الوداع، همان انگار باطل حاکم است.

حکام جور را در همه طول تاریخ چاره‌ای نیست جز آنکه داعیه‌دار این اندیشه باشند‌،اگر نه، مردم فطرتا پیشوایان دین را به حکومت می‌پذیرند و حق هم همین است. اما در اینجا نکته ظریف دیگری نیز هست. ظاهر دین، منفک از حقیقت آن، هرگز ابا ندارد که با کفر و شرک نیز جمع شود و اصلا وقتی که دین از باطن خویش جدا شود، لاجرم به راهی اینچنین خواهد رفت.

#فتح_خون

#شهید_آوینی

۱۴
مهر

#فوق_العاده_است.

                         #حتمابخوانید

نقش بر آب

از رفتار ها و نگاه های مشکوکشان باید حدس میزدم که برنامه ای دارند.بعضی هاشان ما را که میدیدندمرموزانه به هم چشمک میزدند. مطمئن بودم نقشه ای دارند؛ اما در ذهنشان چه میگذشت نمیدانستم.تا اینکه رسیدیم به راهرویی که به اتاق جلسه ختم میشد.آنجا بود که دیگر دستشان رو شد.نامرد ها !حیله ی شیطنت آمیزی را طرح کرده بودند.در خیلی عرصه ها کم اورده بودند و حالا میخواستند با این رفتار ،خودشان را برتر و زیرک تر نشان دهند.

از دیدن درِ راهرو خشکم زده بود.آن را کوتاه ساخته بودند طوری که هرکس قصد ورود به راهرو را دارد مجبور شود 

#سرش_را_خم کند. سر خم کردن آن هم در مقابلِ.....؟احترام اجباری آن هم به یک شی بی ارزش؟!خودشان میدانستند ما به صاحب آن هم حاضر نبودیم تعظیم کنیم.دوربین هایشان را کاشته بودند آن طرف در که این صحنه را به تمام دنیا نشان بدهند.لحظات داشت به سرعت میگذشت.فرصتی برای اعتراض نبود. در را که نمیشد از جا کند.راه دیگری را هم برای عبور همراهان سراغ نداشتیم.دلم آشوب شده بود.قلبم داشت از جا کنده میشد. هر چه در توان داشتم به ذهنم فشار اوردم.اما فایده ای نداشت.تا آنموقع تجربه چنین برخوردهایی را نداشتم.این هم برای خودش جنگی بود.یک جنگ سیاسی.شکست در آن به معنای آبروریزی برای چندین میلیون نفر ایرانی بود.یکی به عربی داد زد:رئیس جمهوری اسلامی ایران وارد میشوند.سرم گیج رفت.ای کاش به این سفر نمی آمدم وچنین صحنه ای را هرگز نمیدیدم.آنها میخواستند در تمام دنیا مارا تحقیر کنند

و اینطوری به صدام روحیه بدهند.شیطنت ناجوانمردانه ای بود.آقا به همراه محافظین و هیئت همراه ، قدم به قدم به  در راهرو نزدیک تر میشد.چشمان میزبانان برقی زد.لبخند مرموزانه ای بر چهره شان نقش بست.

آقا نگاهی به در انداخت با این که نمیدانست آن طرف چه خبر است اما.....


۱۸
شهریور

مرگ تاجرانه

#شهید_چمران الگو و شخصیت برجسته

کتاب «مرگ تاجرانه»

(شهید و شهادت در کلام رهبر معظّم انقلاب اسلامی)


📚کانال«پاتوق معرفی کتاب»📖

@book_room