هم‌اندیشان ۱۳۴۸

هم‌اندیشان راهی به سوی کتاب، فرهنگ، اندیشه

هم‌اندیشان ۱۳۴۸

هم‌اندیشان راهی به سوی کتاب، فرهنگ، اندیشه

هم‌اندیشان ۱۳۴۸

کارگروه دانشجویی کتاب و کتابخوانی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی(ره)

هر کس که با کتاب‌ها 🌺🍃
آرامش یابد، 🌺🍃
راحتی و آسایش از او سلب نمی‌گردد. 🌺🍃

🍃 "امام علی(ع)"🍃

این صفحه توسط یکی از اعضای گروه هم‌اندیشان مدیریت می‌شود.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۵۱ مطلب با موضوع «معرفی کتاب :: کتابهای داستانی :: رمان» ثبت شده است

۰۲
آذر

وقتی دلی

#وقتی_دلی 

#انتشارات_شهرستان_ادب

#معرفی_کتاب 

مسلمانان مراوقتی دلی بود.....

وقتی دلی رمانی است تاریخی در مورد یکی از اصحاب خاتم پیامبران. فردی که از خانواده ای ثروتمند زاده شده و زیبارو است. پدر او «عمیر» و مادرش «خناس» از ثروتمند ترین افراد مکه اند و این شایعه همواره نقل مجالس کفار قریش بوده که مشتی فقرا و گدایان در اطراف محمد (ص) جمع شده اند، اما همانطور که بیان شد این جوان دو ویژگی داشت که از این لحاظ اسلام آوردنش کفار را عصبانی کرد: یکی این که خانواده اش پولدارترین خانواده مکه بودند. «عمیر»، پدرش بسیار فرد ثروتمندی بود و علاوه بر این همسرش «خناس»، مادر وی هم زن بسیار ثروتمندی بوده و اگر نگوییم این خانواده ثروتمندترین خانواده مکه هستند، لااقل یکی از ثروتمندترین خانواده های مکه اند. این جوان همان مصعب است. مصعب بن عمیر.

جالب است بدانید که مصعب بن عمیر شخصت اصلی رمان وقتی دلی، ملقب به اولین قاری قرآن اسلام است چرا که قرآن را به زیبایی تلاوت می کرده. مصعب در جنگ احد با از دست دادن دو دست خود و مورد اثابت نیزه قرار گرفتن به شهادت می رسد و اولین شهیدی است که بدون کفن دفن می شود.


ارسالی از خانم پورمحمد _دانشکده پرستاری

۰۲
آذر

در جبهه غرب خبری نیست

#معرفی_کتاب📕 

#در_جبهه_غرب_خبری_نیست

"... در واحد پهلویی ما جسد چند نفر را پیدا کردند که با همان سرنیزه‌ی ارّه‌ای دماغشان را بریده و چشم هایشان را از کاسه درآورده بودند بعد توی دماغ و دهانشان آنقدر خاک چپانده بودند تا خفه شوند...ما به درندگانی وحشی تبدیل شده ایم... حقیقت این است که در سه چیز استاد شده ایم: قمار، فحش و جنگ!"

۰۲
آذر

#برشی_از_کتاب 📕

#فرنگیس 


شب آرام آرام از راه می‌رسید. همه کنار هم، پشت صخره‌ها کز کرده بودیم. کسی نای حرف زدن نداشت. نمی‌دانستیم قرار است چه بلایی سرمان بیاید. علیمردان، دایی‌ام، پدرم و تعدادی از مرد‌ها هنوز با ما بودند. آن‌ها هم آرام و قرار نداشتند. می‌خواستند برگردند ده. عده‌ای از زن‌ها نگذاشتند. با یک دنیا ترس می‌گفتند: «اقل کم شما بمانید. ما اینجا تنها هستیم. اگر یکهو عراقی‌ها تا اینجا جلو بیایند، دست تنها چه کنیم؟


در دل شب، صدای زنجیر تانک‌ها و انفجار توپ و خمپاره لحظه‌ای قطع نمی‌شد. از سمت گیلانغرب هم نیرو‌های خودمان به طرف گورسفید توپ و بمب پرتاب می‌کردند. آوه زین و گورسفید، شده بود خط مقدم جبهه!...»


🔺️کتاب 《فرنگیس》 شامل خاطرات فرنگیس حیدرپور،بانوی شجاع و غیور خطه‌ی گیلانغرب است که پس از حمله‌ی عراقی‌ها به روستای محل تولدش، در حالیکه ۱۸ سال داشت، در برخورد با دو سرباز عراقی ، یکی را کشته و دیگری را اسیر می‌نماید. 

این کتاب در ۱۲ فصل تنظیم شده است و از دوران کودکی، ازدواج،آغاز زندگی مشترک و نسبتا خوش این زوج، آغاز جنگ تحمیلی و بمباران‌‌ها، دوران آوارگی فرنگیس و خانواده‌اش و دیگر ساکنان روستا و...را روایت می‌کند.

۰۲
آذر

احضاریه

🔴📔#احضاریه 

#علی_موذنی 

#نشر_اسم

.

احضاریه در قالب اثری دینی در رفت و برگشت بین گذشته و حال، روایتی از زندگی یک روزنامه نگار نویسنده است که برای سفر به کربلا نه دعوت که احضار می شود.

موذنی در این اثر از رخدادهایی مانند زیارت و آئین راهپیمایی عظیم اربعین برای نقل داستانی از حیات حضرت زینب سلام الله علیها بهره برده است.

.

#برگی_از_کتاب 👇

باز گمش کردم دلم می خواست برایش درد دل کنم و بپرسم چرا فقط من باید این وسط مریض شوم و به آن حال بیفتم. شما که دکترید، راهنمایی ام کنید. و بگویم دکتر جان من فکر می کنم از شدت ضعف دچار مالیخولیا شده ام و به قول شما پزشک ها گرفتار سندرم حاج ناصر شده ام و ویروسی در ذهن من به فحش فعال شده است که هر چه پیش تر می روم، سلول های بیشتری را از من دربرمی گیرد. بفرما. سر و کله اش پیدا شد و این بار مشتی بادام ریخت توی مشتم و رفت. هیچ سوالی نکرد. نپرسید «خوبی؟»، نگفت «تصمیمت چیست؟»، عین فرفره رفت. چهارده تا بادام بود. دستش را خواندم. حتما به نیت چهارده معصوم. می خورم. بسیار خوب. فحشت هم نمی دهم. چون اینجا نجف است و علی هست و آه ... ‎

 #پیشنهاد 

#کتاب_احضاریه

ارسالی از خانم پورمحمد _دانشکده پرستاری 

۰۲
آذر

✨✨✨

⏪فواید خواندن رمان چیست؟


شاید از دیدن کسی که در حال خواندن رمان است تعجب کنید و اینکار را بیهوده بنگارید اما حقیقت این است که رمان خواندن فوایدی هم دارد.


به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ ممکن است در مسیر درک زندگی اطرافیان و توجه به آن، آن تجربیات را وارد شخصیت خود کنیم؛ و درنتیحه، «خود» تازه‌ای داشته‌باشیم که شکلی نو یافته‌است.


اگر در تلاشید تا انسان مهربان‌تر و نوع‌دوست‌تری باشید که به روحیات اطرافیان حساس‌تر است و نسبت به احساساتشان آگاهی دارد، بیشتر رمان بخوانید. واقعاً!


وقتی جذب دنیای «نورهایی که نمی‌بینیم» از آنتونی دوئر یا آثار ادبی مشهور دیگر شوید، احتمالاً خود را انسان متفاوتی خواهید یافت: انسانی با توانایی همدلی بیشتر.


محققانی که درباره تأثیر ادبیات روی ما مطالعه می‌کنند، دریافته‌اند که مثل هر چیزی دیگری تمرین روی یک موضوع توانایی ما را در آن موضوع بهبود می‌بخشد؛ به این ترتیب، هر چه داستان‌های بیشتری بخوانیم، بیشتر می‌فهمیم، اطرافیان‌مان چه فکری می‌کنند و چطور اینگونه فکر می‌کنند.


ممکن است در مسیر درک زندگی اطرافیان و توجه به آن، آن تجربیات را وارد شخصیت خود کنیم؛ و درنتیحه، «خود» تازه‌ای داشته‌باشیم که شکلی نو یافته‌است. خواننده‌ها اغلب احساساتی مشابه احساسات شخصیت‌های داستانی را تجربه می‌کنند که باعث می‌شود حس همدلی ما با آنها افزایش یابد؛ با این کار «ادبیات ممکن است به ما کمک کند، مسیر رشد شخصی خود را طی کنیم؛ از این طریق که از میان خودِ فعلی ما عبور کند و همزمان تعدّدی از خودهای بالقوه آینده را در دسترس ما قرار دهد.» بنابراین هرچه بیشتر بخوانیم، بیشتر خود را در معرض دیگر شیوه‌های بودن و دیگر هویت‌های بالقوه قرار می‌دهیم.


خواننده‌ها اغلب احساساتی مشابه احساسات شخصیت‌های داستانی را تجربه می‌کنند که باعث می‌شود حس همدلی ما با آنها افزایش یابد. هر چه داستان‌های بیشتری بخوانیم، بیشتر می‌فهمیم، اطرافیان‌مان چه فکری می‌کنند و چطور اینگونه فکر می‌کنند.


اگر دارید با خود فکر می‌کنید که آیا تلویزیون و فیلم نیز همین تأثیر را دارند، پاسخ سؤال‌تان نامشخص است، چون تحقیقات بیشتری لازم است؛ اما تلویزیون و فیلم اطلاعاتی سمعی بصری ارائه می‌کنند که رمان ارائه نمی‌کند.


بنابراین احتمالاً ادبیات تلاش فکری بیشتری نیاز دارد؛ مگر اینکه برنامه تلویزیونی یا فیلم، پیچیده و کلنجارآور باشد (بسیاری از محصولات رسانه‌ای معاصر چنین هستند) و به این ترتیب فرصت‌های بیشتر و جدی‌تری برای تمرین مهارت‌های هوش هیجانی، در اختیار ما قرار دهد. مهارتهایی از قبیل همدلی و آگاهی و نظارت بر احساساتمان.


اینکه چه می‌خوانیم هم مهم است: به نظر می‌رسد، رمان‌های عاشقانه یا معمایی حساسیت درونی بیشتری را تربیت کنند تا رمان‌های علمی تخیلی.


پس، دفعه دیگر که در صف مغازه‌ای ایستاده‌اید، به جای اینکه گوشی را بیرون بکشید و بدون تمرکز شروع به پیام‌دادن کنید یا در یک بازی غرق شوید (البته اگر معمولا چنین می‌کنید) می‌توانید یک رمان بخوانید [با همان گوشی هم می‌توانید رمان بخوانید]. اگر به چنین کاری عادت کنید احتمالاً فرد حساس‌تر و فکورتری خواهیدشد.

✨✨✨

@ktbbkhnm

۲۹
آبان

مردی در تبعید ابدی

بسم الله الرحمن الرحیم


#معرفی_کتاب

#مردی_در_تبعید_ابدی

#نادر_ابراهیمی


و این بار،

تاریخ،

به زبانِ روانِ داستانی...!🍃


آقای نادر ابراهیمی، این اثرِ ناب را با تلاش فراوان، برای وصفِ زندگیِ پرتلاطمِ #ملاصدرا شیرازی، دانشمند و فیلسوفِ مسلمانِ ایرانی پدید آورده است.

وی طی مطالعات گسترده‌ی تاریخی و آثار فراوانِ ملا، (که همه حدودا در سال ۱۰۰۰شمسی رخ داده است)، با قلمی روان و در عین حال با رنگ و بوی زبانِ گذشته‌ی #ایران ، این اثر باشکوه را برای نسل‌های جدید به ارمغان آورده است.

بقیه متن در ادامه مطلب...


۲۴
آبان

آخرین نشان مردی


بسم الله الرحمن الرحیم

 #معرفی_کتاب📕 

#آخرین_نشان_مردی

اثر: #مهرداد_صدقی


این کتاب از زبان پسری دانشجو به اسم «حامد» است. او وقایع زندگی‌اش را (که خیلی هم خنده‌دار هستند😂) برای ما تعریف می‌کند.


با اینکه این اثر آقای صدقی به پای #آبنبات_هلدار و #آبنبات_پسته‌ای اش نمی‌رسد اما باز هم در هنگام خواندن این کتاب‌شان، خنده از روی لب خواننده محو نمی‌شود.


حامد در حال نوشتن پایان‌نامه و درس خواندن است و وقایع خنده‌دار زندگی‌اش را هم از این برهه‌ی زمانی تا قبولی پدرش در دانشگاهی که خود او هم در آن‌جا درس می‌خواند (😁) و در نهایت عاشق شدنش تعریف می‌کند.


ساختار اجتماعی و خانوادگی داستان، مطابق با زندگی ایرانی_اسلامی است و سعی دارد بحث ازدواج مدرن و سنتی را پیش بکشد.

نشر: #سوره_مهر

قیمت: ۱۶۰۰۰(بروز نیست)

تعداد صفحه: ۲۵۵


ارسالی از خانم حسنپوردکان_دانشکده پرستاری

۲۴
آبان

زخم شانه مسیح

بسم الله الرحمن الرحیم

 #معرفی_کتاب📕 

#زخم_شانه_مسیح

اثر: #علی_شاه‌حاتمی


این کتاب شامل دو #فیلمنامه به نام: «زخم شانه مسیح»، و «ایلیا و‌ ماریا» است.


نویسنده در هر دو داستان سعی دارد تا دین‌های، مسیحیت و اسلام را در قالب انسان‌هایی که به دین‌هایشان عمل می‌کنند، بدون آن‌که کاری به دینِ یکدیگر داشته باشند، در کنار هم بیاورد.


داستان اول مربوط به جنگ و فداکاری رزمندگان مسلمان و مسیحی در کنار یکدیگر است؛ شاید نویسنده از نوشتن این داستان قصد داشته‌است که از فراموش شدن ایثارِ رزمندگان مسیحی، در هشت سال دفاع مقدس جلوگیری کند.


داستان دوم نیز درمورد فرزندی بی‌مادر و مادری بی‌فرزند است، که طی جریان مسابقه‌ای، ایلیا از #ایران و ماریا از #ایتالیا با هم آشنا می‌شوند و کمبود عاطفی خود را در کنار هم حل می‌کنند و..


انتشارات: #نیستان

تعداد صفحه: ۱۷۳


ارسالی از خانم حسنپوردکان_دانشکده پرستاری

۲۱
آبان
۱۹
آبان

برش کتاب

کاروان اسرا از ما دورتر و دورتر می‌شد. سرباز عراقی می‌خواست ما را به بقیه‌ اسرا برساند. جلوی هر تانک و نفربری که از انجا رد می‌شد دست بلند می‌کرد. اما کسی برای سوار کردن ما نمی‌ایستاد. عاقبت توانست راننده‌ نفربری را که داشت دو درجه‌دار مجروح عراقی را به پشت خط منتقل می‌کرد راضی کند که ما را هم با خودش ببرد. به سختی اکبر را روی نفربر گذاشتیم؛ خوابیده روی سطح صاف و داغ شده از گرمای افتاب. مامور جدید از نفربر بالا آمد. به اکبر، که بی‌رمق خوابیده بود و به حسن نگاهی انداخت. سیلی محکمی به صورت حسن زد. آمد به سمت من و بی‌سوال و جواب یک سیلی هم به من زد. پنجه‌ سنگین سرباز عراقی در صورتم که نشست یک‌دفعه «اسارت» را تمام و کمال حس کردم.  
#سیلی و #اسیری ملازم یکدیگرند. اگر بیست سال جایی اسیر باشی، آغاز اساراتت درست زمانی است که اولین سیلی را می‌خوری! اولین سیلی حس غریبی دارد. یک‌‌دفعه ناامیدت می‌کند از نجات و خلاصی و همه‌ امیدت به سمت خداوند می‌رود. خودت را دربست می‌سپاری به قدرت بزرگی که خدای آسمان‌ها و زمین است. درد می‌کشی و تحقیر می‌شوی و این دومی کشنده است. تحقیر شدن من با اولین سیلی حدّ و حساب نداشت. داشتم از مرد عرب سیه‌چرده‌ای سیلی می‌خورم که با پوتین‌هایش روی خاک وطنم راه می‌رفت. سیلی خوردن از متجاوز دردی مضاعف دارد. برای تخمین درد یک سیلی ملاک هست؛ اینکه کدام سوی خط مرزی باشی. اگر این طرف، در خاک خودت، باشی درد این سیلی فرق می‌کند تا آنکه آن‌سوی مرز در خاک دشمن باشی و من این طرف، روی زمین خوزستان، سیلی خوردم؛ یک سیلی پردرد!  
📚از کتاب آن بیست و سه نفر| نوشته‌ی احمد یوسف زاده