هم‌اندیشان ۱۳۴۸

هم‌اندیشان راهی به سوی کتاب، فرهنگ، اندیشه

هم‌اندیشان ۱۳۴۸

هم‌اندیشان راهی به سوی کتاب، فرهنگ، اندیشه

هم‌اندیشان ۱۳۴۸

کارگروه دانشجویی کتاب و کتابخوانی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی(ره)

هر کس که با کتاب‌ها 🌺🍃
آرامش یابد، 🌺🍃
راحتی و آسایش از او سلب نمی‌گردد. 🌺🍃

🍃 "امام علی(ع)"🍃

این صفحه توسط یکی از اعضای گروه هم‌اندیشان مدیریت می‌شود.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

بهشت و دوزخ

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۱۲ ق.ظ

بهشت و دوزخ

بسم الله الرحمن الرحیم


#معرفی_کتاب📕

#بهشت_و_دوزخ  

#جعفر_مدرس_صادقی   


🔹این کتاب در قالب #رمان ، بر اساس چند ماه از زندگی دکتر #مصدق در سال ۱۳۱۹ نگاشته شده است که به شرح بازداشت شدن چند ماهه‌ی وی، تا آزاد شدن و بهبود یافتنش می‌پردازد.(ولی نویسنده هیچ اشاره‌ی مستقیمی مبنی بر این‌که این فرد دکتر مصدق است نکرده و تنها با داشتن اطلاعات جانبی می‌توان فهمید منظور نویسنده همان دکتر مصدق است.)

🔸نویسنده سعی دارد در این کتاب، دوران اختناق و دیکتاتوری #رضا_شاه را بدون هیچ پیش‌دواری، برای خواننده در قالب شرحِ دوران دستگیری مصدق و تبعید وی توصیف کند.


🔹در این کتاب، دکتر مصدق فردی:

✔️روشنفکر و همواره در سطح بالایی از دانش،

✔️لجباز اما صبور،

✔️مخالف و منتقد رژیم،

✔️شدیداً غرب‌زده اما دلسوز برای مردم #ایران ،

✔️خانواده دوست،

✔️دلباخته از مادیات

✔️و خودخواه، معرفی می‌شود.


🔸با این‌که کتاب بسیار روان و خوانا نوشته شده است اما ارتباط‌گیری و برداشت مفید از محتوای داستان بسیار سخت و کم است! (اکثر خوانندگان نمره‌ی متوسط به این کتاب داده‌اند.)


🔸🔹خلاصه‌ی داستان:

❌(هشدار: خطر لو رفتن داستان وجود دارد.)❌

داستان از دختر کوچک مصدق به نام خدیجه شروع می‌شود که سعی دارد دوچرخه سوای یادبگیرد تا خودش را پیشِ پدرش اثبات کند، اما در همین زمان، مامورانِ حکومتی به طور ناگهانی دکتر مصدق را دستگیر می‌کنند و به زندان می‌برند و بعد از چند روز ابتدا به #مشهد و سپس به #بیرجند تبعیدش می‌کنند.

مصدق که در این زمان ۶۰ساله است، در این سفر میل به غذا خوردن ندارد و با لجبازیِ خود، برای آشپزش جواد که با فداکاری همراه او آمده بود تا مراقبش باشد، یک عالمه دردسر درست می‌کند و چندین بار نیز بخاطر حال بدش در بیمارستان بستری می‌شود.

در نهایت با پیگیری‌های پسرش غلام، به کمک #محمدرضا_شاه از تبعید آزاد می‌شود و برخلاف میلش به #تهران برگردانده می‌شود.

در همان ابتدا آشپزش، جواد، را که آن‌قدر به او خدمت کرده بود از خانه بیرون می‌کند و جواب زحمات او را این‌گونه پاسخ می‌دهد! (😕 راست و دروغش با نویسنده!)

پایان کتاب هم نشان می‌دهد، خدیجه، همان دختر ته‌تغاری مصدق، به علت فشار عصبیِ وارد شده بر اثر دوری از پدرش، دیوانه شده و مصدق که بعد از چند روز حال و روزش رو به راه شده، سعی دارد او را (از طریق خانمی در اروپا، که چندین سال با او رابطه داشته)، برای معالجه به خارج از کشور بفرستد.


📤نشر #مرکز

📖تعداد صفحه: ۱۹۷

💰قیمت: ۱۴۸۰۰

ارسالی از خانم حسنپوردکان _دانشکده پرستاری 



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی